آنتی ماسون & صهیون چهار شنبه 17 اسفند 1390برچسب:" نشانههای تفكر فراماسونری در جریان انحرافی ", :: 13:43 :: نويسنده : رضا
در باره شكل گیری فراماسونری و نفوذ آن در جامعه اسلامی ایران، لازم است ابتدا مبانی فراماسونری را بهخوبی بشناسیم و سپس با نشان دادن كدهایی از جریان شبه ماسونی نفوذی و تطبیق آن بر مبانی ماسونها، این مدعا را ثابت كنیم و سپس در صدد چاره جویی بر آییم شاره: مدتهاست جریانی انحرافی در دولت نفوذ كرده و هر از چندی با بیان مطالب غیر كارشناسانه، فضای جامعه را دچار تنش و اضطراب میكند. در باره نوع گفتمان و علل پرداختن به این گونه مسایل، دیدگاههای متفاوتی مطرح شده است. عدهای آن را محصول شهرت طلبی و برخی ورود غیر متخصص در حوزه كارشناسی ذكر كردهاند ولی حقیقت مطلب آن است كه آیت ا... مصباح آن را دریافت و نسبت به خطر شكلگیری آن هشدار داد: " امروزه در دورن جامعه ما تشكیلاتی فراماسونری در حال شكل گرفتن است، و همانطور كه در دوران مشروطه، فراماسونری با شعار قرآن و اسلام پیش آمد، امروز نیز فراماسونری با شعارهای انقلاب و اسلام جلوه میكند و تحت پوشش آن حرف خود را بیان میكند، یعنی قالب را حفظ و محتوا را عوض میكند. " (پایگاه اطلاع رسانی آثار آیت ا... مصباح یزدی، 24/01/1390) در باره شكل گیری فراماسونری و نفوذ آن در جامعه اسلامی ایران، لازم است ابتدا مبانی فراماسونری را بهخوبی بشناسیم و سپس با نشان دادن كدهایی از جریان شبه ماسونی نفوذی و تطبیق آن بر مبانی ماسونها، این مدعا را ثابت كنیم و سپس در صدد چاره جویی بر آییم. مبانی فراماسونری عبارتند از اومانیسم و انسان گرایی، ناسیونالیزم و ملی گرایی، كثرت گرایی دینی و پلورالیزم، دین زدایی و دین ستیزی. در قسمت قبل درباره اومانیزم و انسان گرایی مطالبی را تقدیم خوانندگان كردیم. در این بخش به باستانگرایی كه یكی دیگر از مبانی ماسونها است میپردازیم. 2. ناسیونالیزم و باستان گرایی ================== مهمترین رسالت فراماسونها رهایی بشر از دین است، به طوری كه آنان " مهمترین تكلیف لژ بزرگ انگلستان را دین رهایی laisme دانستهاند؛ زیرا با قیود مذهبی، اهداف ماسونی هرگز پیش نخواهد رفت " (كتاب صبح، محمد خاتمی، ص22) ماسونهای انگلیسی با استناد به ماده 17 موافقتنامه سپتامبر 1929 میگویند: "در لژها نباید به هیچ وجه راجع به مسایل مذهبی و سیاسی صحبت شود " (همان، ص24) در این راستا فراماسونها به جای دین و ارزشهای دینی، گرایشهای قومیتی و ملی گرایانه مینشانند تا بتوانند تا حدودی خلأ دین را برای اعضای خود جبران كنند. دكتر موسی حقانی، نویسنده و محقق ارجمند، در كتاب خود بر این نكته تاكید میكند كه " ترویج ناسیونالیزم مبتنی برعصمت (شوونیسم) در كنار مذهبزدایی و غرب گرایی از دیگر اقدامات ماسونها بود.احیای باستانگرایی و تاریخ پیش از اسلام هدف مشترك وزارت مستعمرات بریتانیا و سازمان فراماسونری در ایران و سایر كشورهای اسلامی بود. این حركت در تاریخ معاصر از آخوندزاده، ملكم خان، آقاخان كرمانی و... آغاز شد و دیگر فراماسونها نظیر فروغی و پیرنیا آن را پی گرفتند. هدف این جریان معرفی اسلام بهعنوان عاملی مخرب در تاریخ ایران و عنوان نمودن این مطلب بود كه تاریخ ایران پیش از اسلام، درخشان تر از ایران بعد از اسلام است. برای اثبات این فرضیه موهوم تاریخی، تمام قلمها به كار افتاد و آثاری نظیر كتابنامه خسروان اثر جلالالدین میرزا از شاگردان ملكم و آخوندزاده كه در تمجید پادشاه ایران پیش از اسلام و به فارسی سره نوشته شده بود، نمایشنامه عشق و مردانگی اثر ابوالحسن فروغی كه در تمجید ایران باستان به رشته تحریر درآمده بود. از پرویز تا چنگیز اثر تقی زاده، ایران باستان حسین پیرنیا، فرهنگ پهلوی اثر پرویز ناقل خانلری و... به رشته تحریر درآمد. وجه مشترك تمامی این آثار، بزرگنمایی آثار حكومتهای پیش از اسلام، در ایران میباشد و تأسف خوردن بر سقوط دولت ساسانی به دست مسلمین. حكومت پهلوی كه اساس آن را فراماسونها پیریزی كرده بودند، نیز دقیقاً در همین راستا حركت میكرد. با نطق فروغی در مراسم تاجگذاری رضاخان، وی قذاق بیسواد و قلدری را در حد و ردیف شاهان ساسانی و هخامنشی قرار داد. بعد از آن تمام شعرا و نویسندگان وابسته، پهلوی را وارث تاج و تخت كیان معرفی كردند و نشریات مختلف به ترویج این امر پرداختند و مقالات متعددی در خصوص مهرپرستی و زردشتی گری توسط اعضای لژ مهر و دیگر نویسندگان آن نوشته میشد....این روند نه تنها در جامعه بلكه در لژها نیز به نحو شدیدی دنبال میشد.(تاریخ تحولات سیاسی ایران، موسی حقانی و موسی نجفی، به نقل از مجله مهر، سال اول، شماره اول ص3 و شماره 12 7) جریان فراماسونری ابتدا بر ارزشهای ملی گرایانه آب و خاك و خون و نژاد و باستان گرایی تاكید میورزد ولی در این مرحله توقف نمیكند؛ زیرا هدف آنها بسی بالاتر از ناسیونالیزم و ملی گرایی كشوری و منطقهای است و چه بسا در دراز مدت همین ملیگرایی افراطی محلی و منطقهای نیز موی دماغ آنها گردد. از این رو با طرح تفسیر جدیدی از ناسیونالیزم سعی میكنند آن را به میدانی سوق دهند كه با فرهنگ پذیری غربی و ذوب شدن در فرهنگ واحد جهانی كه همان فرهنگ فراماسونری و به عبارت دیگر همان اومانیزم و انسان گرایی به جای خداگرایی است سازگار باشد. در همین راستا محمود هومن، فرمانروای شورای عالی ایران، ضمن ارائه نگاهی فلسفی و اعتقادی از سلطنت، از ناسیونالیزم كه او آن را میهن پرستی یا پاتریوتیسم مینامد، به نوعی وحدت فرهنگی یا كاسموپولیتیسم (حكومت جهانی) میرسد. وی ضمن رد نظراتی كه میهن را به خاك، نژاد، زبان و... محدود میكند، میگوید: "... میهن جایی است كه من در آن جا تربیت یافتهام و در آن جا اخلاق انسانی و تاریخ یك دسته از انسانها با یكدیگر هماهنگ شده است. اخلاق انسانی مفهومی كلی است و درباره همه انسانها درست است. اخلاق ایرانی با اخلاق یونانی تفاوت ندارد ولی تاریخ ما با تاریخ او تفاوت دارد و این جزئی بودن تاریخ دسته معینی از مردم است كه مفهوم كلی اخلاق انسانی را محدود و تبیین میكند و باعث میشود كه میهن مفهومی معین و محدود گردد. " ( تاریخ تحولات سیاسی ایران به نقل از اسناد مؤسسه مطالعات تاریخ..... گفتار بزرگ فرمانروای آیین اسكاتی در جشن طریقت 1351، ص 6) برای شكل گیری چنین اتحادی یعنی شكل گیری ناسیونالیزم جهانی و نشاندن انسان به جای خدا، " وی پیشنهاد میكند كه ملتها به جای بزرگنمایی نقاط منفی تاریخ خود كه شامل جنگها و نظایر آن میشود، به نكات انسانی تاریخ خود تكیه كنند كه موجب وحدت ملتها میشود. این نكته اساس طرح حكومت جهانی ماسون میباشد كه از آن به كاسموپولیتیسم تعبیر میشود. " (مبانی فراماسونری، ص 206) با بیان این نكته، راز برخورد دوگانه ماسونها با مسأله ناسیونالیزم به دست میآید. در آثار مكتوب و موضع گیریهای ماسونها میبینیم آن جا كه مسأله اسلام مطرح میشود، تكیه آنان بر ناسیونالیسم شوونیستی است و برتری عجم بر عرب مطرح میشود و آن جا كه از سایر كشورها و ادیان به ویژه سلطة غرب و یهودیان سخن به میان میآید، تكیه آنها بر فرهنگ جهانی و انسانی و كاسموپولیتیزم پر رنگ و جدی میشود. " و صدالبته این مقدمهای است برای حكومت جهانی یهودیان و ماسونها كه به نحوی جدی و آشكار توسط جمعیت طرفداران حكومت متحده جهانی و شیعه ایرانی آن جمعیت ایرانی طرفدار حكومت متحده جهانی تعقیب میشد. این جمعیت كه وابسته به سازمان جهانی فراماسونری است، با مخفی نمودن این وابستگی و روی آوردن به فعالیتهای آشكار سیاسی، سعی در ایجاد حكومتی جهانی دارد كه احكام آن ضمانت اجرایی داشته باشد. " (همان) جریان فراماسونری در كشور سال هاست كه به دنبال اجرایی كردن این نوع تفكر بوده است. پیش از انقلاب اسلامی ایران و در زمان رژیم پهلوی نیز این نوع تفكر فعال بود و رژیم پهلوی كه محصول فعالیت جریان فراماسونری در كشور به شمار میآمد، با تمام ابزار و امكانات در صدد اجرایی كردن ناسیونالیسم ایرانی و سپس تشكیل حكومت جهانی از این سنخ بود. در همین راستا بهای آزادی دكتر شریعتی از زندان، نوشتن سلسله مقالاتی قرار داده میشود كه در آن به جای اسلام، بر ملیت ایرانی تاكید شود. وی به دنبال آزادی از زندان، با نوشتن سلسله مقالاتی در كیهان با نام "بازگشت به خویشتن " به ترویج ملی گرایی و ناسیونالیزم پرداخت و از حمله اسلام به ایران كه موجب مسلمان شدن ایرانیها شد، به "حمله تازیان به ایران " تعبیر كرد! شهید مطهری در بخشی از نامه دردمندانه اش خطاب به حضرت امام(ره) در باره این سری مقالات مینویسد: " درباره ملیت ایرانی قطعا تاكنون احدی از ملیت ایرانی به این خوبی و مستند به یك فلسفه امروز پسند دفاع نكرده است. شایسته است نام آن را "فلسفه رستاخیز " بگذاریم. " منظور حزب رستاخیز است كه محمد رضا شاه آن را حزب رسمی دولتی اعلام كرده بود و همه موظف بودند كه در آن عضو شوند، شهید مطهری خلاصهای از مقالات دكتر شریعتی را این گونه برای امام توضیح میدهد: " خلاصه این مقالات كه یك كتاب میشود، این بود كه ملاك ملیت، خون و نژاد كه امروز محكوم است، نیست؛ ملاك ملیت، فرهنگ است و فرهنگ به حكم این كه زاده تاریخ است نه چیز دیگر، در ملتهای مختلف، مختلف است؛ فرهنگ هر قوم فرهنگ آن قوم است؛ هر قوم كه فرهنگ مستمر نداشته نابود شده است؛ ما ایرانیان فرهنگ دو هزار و پانصد ساله داریم كه ملاك شخصیت وجودی ما و من واقعی ما و خویشتن اصلی ماست، ولی در طول تاریخ حوادثی پیش آمد كه خواست ما را از خود واقعی ما بیگانه كند ولی ما هر نوبت به خود آمدیم و به خود واقعی خود بازگشتیم، " ایشان سپس به سه جریانی كه شریعتی آنها را از بین برنده "خود واقعی " ملت ایران معرفی كرده، اشاره میكند و مینویسد: شریعتی میگوید آن سه جریان عبارت بود از حمله اسكندر، حمله عرب، حمله مغول، در این میان وی بیش از همه درباره حمله عرب بحث كرده و نهضت شعوبیگری را تقدیس كرده است، آنگاه گفته است اسلام برای ما ایدئولوژی است و نه فرهنگ؛ اسلام نیامده كه فرهنگ ما را عوض و فرهنگ واحدی به وجود آورد، بلكه تعدد فرهنگها را به رسمیت میشناسد همان طوریكه تعدد نژادی را یك واقعیت میداند؛ آیه كریمه "اِنّا خَلَقناكُم مِن ذَكَرٍ وَ اُنثی وَ جَعَلناكُم شُعوباً وَ قَبائِلَ... " ناظر به این است كه اختلافات نژادی و اختلافات فرهنگی كه اولی ساخته طبیعت است و دومی تاریخ، باید به جای خود محفوظ باشد؛ ادعا كرده است كه ایدئولوژی ما روی فرهنگ ما اثر گذاشته و فرهنگ ما روی ایدوئولوژی ما، لهذا ایرانیت اسلامی شده است و اسلام ما اسلام ایرانی شده است. شهید مطهری میافزاید: این بیان عملا و ضمنا، نه صریحا فرهنگ واحد به نام فرهنگ اسلامی را انكار كرده است و صریحا شخصیتهایی نظیر بوعلی و ابوریحان و خواجه نصیرالدین و ملاصدار را وابسته به فرهنگ ایرانی دانسته است؛ یعنی فرهنگ اینها ادامه فرهنگ ایرانی است. همانگونه كه ملاحظه میكنید، شریعتی در این مقالات از ناسیونالیزم خون و نژاد گذشته و با جدا سازی فرهنگ از ایدئولوژی سعی كرده است فرهنگ را معلول تاریخ یك ملت معرفی كند و به عبارتی وانمود كند كه این تاریخ است كه فرهنگ را میسازد نه مكتب! همان كه فراماسونها بر آن تصریح میكردند. زمانی كه فرهنگ معلول تاریخ شود، میتوان با نادیده گرفتن نقاط منفی تاریخ خود كه شامل جنگها و نظایر آن میشود، به نكات انسانی تاریخ خود تكیه كرد و موجب وحدت ملتها شد! و این نكته، اساس طرح حكومت جهانی ماسون میباشد كه از آن به كاسموپولیتیسم تعبیر میشود و در سطور پیشین به آن اشاره شد. ب. تطبیق آرای جریان انحرافی و نفوذی در دولت بر این اصل ماسونها ======================================= تطبیق نظریات جریان انحرافی با آرای ماسونها، یك روش كاملا مستند و علمی است. مشایی در همایش ایرانیان خارج از كشور؛ بر روی همان اصول ملیگرایانه گام برمیدارد و مكتب ایران را به جای مكتب اسلام نشانده، میگوید: "من اصرار دارم برمكتب ایران، بعضیها ممكن است بر من خرده بگیرند كه تو چرا نمیگویی مكتب اسلام، مكتب اسلام دریافتهای متنوعی از آن وجود دارد. دریافت ناب از حقیقت ایمان و حقیقت توحید و حقیقت اسلام مكتب ایران است؛ باید از این پس ما مكتب ایران را به دنیا معرفی كنیم "(سایت شورای عالی ایرانیان،14/5/89) وی پس از آن كه علما و بزرگانی از جمله آیت ا... مصباح درباره این اظهارات غیر اصولی و منحرف موضع گرفته و گفتند " كسانی كه بیشرمانه شعار مكتب ایران را میدهند خودی نیستند " درصدد توجیه و تأویل سخنان خود بر آمده، میگوید: "این حرف من (مكتب ایرانی) حرف جدیدی نبود، بلكه حرف امام است. امروز حرفهای مختلفی در دنیا به نام اسلام زده میشود آیا ما قبول داریم؟ بلكه اسلامی را قبول داریم كه در ایران مستقر است. " (سایت استقامت) رئیس جمهور نیز در ادامه به كمك وی میآید و میگوید: منظور آقای مشایی، مكتب اسلام ناب محمدی است كه امروز كانون آن ایران است. ولی مرور زمان نشان داد كه این توجیهات، به دلیل ترس از افكار عمومی است و گر نه وی به همان مكتب ایران اعتقاد دارد. شاهد آن، اظهارات و عملكرد وی پس از این اظهار نظر است. صفحه قبل 1 صفحه بعد موضوعات آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
|||
![]() |